یک هفته مونده تا دیدن پسرم
سلامممممم پسرم.امیدوارم حالت خوبه و جات راحت باشه البته فکر کنم اصلا جات راحت نباشه
ماشالله بزرگ شدی شکم مامان هم کوچولو ..چقدر بهت فشااااااااار میاد
پسرم قشنگم از روزی که پا تو دلم گذاشتی من و بابایی داریم جلوه ی جدیدی از عشق رو تجربه میکنیم
خیلی دوست دارم..این روزا همش میرم توی اتاقت با دیدن وسایلات قربون صدقت میرم
امروز داشتم تصورت میکردم با دندونی هات... عزیزمممممممممم
دلم برای دیدن صورتت پر میکشه...هر چند که میدونم دلم برای این روزای با هم بودن خیلی خیلی تنگ میشه..
پسرم الان6 روزه شده که ماه رمضان اومده...یعنی اینکه شما توی ماه رمضان قدم به دنیا میذاری.
امیدوارم توی این ماه پر برکت..قدم هات پر از خیر و برکت باااااااشه
پسر مامان شنبه رفتیم با بابایی دکتر برای چکاپ و وزن این جور چیزا..از وقتی حامله شدم هر ماه دارم میرم..ولی توی این ماه آخر باید هفته ی یک بار بریم...
خلاصه رفتیم باید به خانم دکتر هم پول میدادیم که روز عمل رو مشخص کنه و تشریف بیارن که شما رو از توی دل مامانی در بیااااااااااااااارن...
قرار بود یک میلیون بگیره..که خانم دکتر به خاطر اینکه میدونستید بابایی نمایشگاه داره قبلا رفته بود ازش خرید کرده بود...هفته پیش هم دوباره رفته بود یه سری خرید کرده ...بابایی هم کلی تخفیف بهش داده و بود و تحویلش گرفته بود..وقتی رفتیم توی اتاقش با منشیش کلی ازمون تشکر کرد..گفت حالا که شما هوای ما رو داشتی منم به شما تخفیف حسابی میدم..دیگه 700 تومن گفت واریز کن
بابایی همونجا توی مطب واریز کرد بعد بهمون نامه بستری داد برای 31 تیر روز دوشنبه
گفتش که شنبه هفته آینده دوباره بیا برای صدای قلبش
بعد گفت روز دوشنبه ساعت 9:30 صبح بیمارستان باش ساعت 11 عمل میشی.......
واااییییییییییییی انقدر ترسیدم.....الان یک هفته ای هست همش دارم از ترس عمل حرف میزنم
هر کسی که زایمان کرده هی زنگ میزنم بهش.یا میرم خاطرات زایمان و میخونم تا ترسم بریزه
هی اطلاعات میگیرممم....ولی هیچی آرومم نمیکنه...امیدوارم خدا بهم صبر و طاقتشو بده
و از همه مهتر یه پسر صحیح و سالمممممم بده بغلمممممم
وااای گل پسری چقدر حرف دارم باهات...اصلا باورم نمیشه هفته ی دیگه اینموقع شما به دنیا اومدی
الان ساعت 4:50 دقیقه روز دوشنبه 24 تیر
هفته دیگه این موقع 6 ساعته که به دنیا اومدی..مامانی هم توی بیمارستان داره درد میکشه
خدایاااااااااااا کمکم کن...
پسرم دوباره میام پیشت...........دوست دارم....مواظب خودت باااااااااااااااااااااش
پسرممممم اینم یه عکس دیگه از شما که توی شکم مامانی
این عکس و 24 تیر روز دوشنبه..دقیقا یک هفته قبل از تولدت انداختم
اندازه دور شکمم 101 سانتی متر
وزنم 69 کیلو...به اضافه چند تا ترک خوشگل به خاطر حضور جنابعالی توی 11 تیر روز سه شنبه بود افتاد
دقیقا همون روزی که رفتیم آتلیه..اومدم خونه جلوی آینه دیدم به به پسرم دسته گل به آب داده