اولین مروارید گل پسرم
سلام سلام صد تا سلام
من اومدم با دندونام
میخوام نشونتون بدم
صاحب مروارید منم
یواش یواش و بی صدا
شدم جزء کباب خورها
خبر بدید به قندون برسام در اورده دندون
پسر نازم در تاریخ
1392/10/2
دوشنبه شب ساعت 12 شب دندونش خودشو نشون داد
وقتی وارد 4 ماه شدی مدام دستات توی دهنت بود...من گفتم احتمالا به خاطر دندونات
ولی همه میگفتن نههههههههههه الان خیلی زوده....منم دیگه کلا فراموش کردم
البته یه دندونی خوبم برات خریدم که بکشی به لثه هاش
حدود دو هفته آخر خیلی نااروم شده بودی و گریه میکردی طوری که کبود میشد مخصوصا قبل از خواب منم نمیدونستم چرا اینطوری میکنی
تا اونشب که اربعین بود و گفتم مامان بزرگت مراسم داشت شبش که اومدیم خونه ساعت 12 شب دست کشیدم به لثه ت ...همینجوری اتفاقی اصلا خیلی کم پیش میمود اینکارو کنم
دیدم یهووووووویی دستم به چیز تیز خورد..............
انقدر ذوووووق زده شده بودم ...بدو بدو رفتم به بابایی گفتم ..بعد اومدم هی بغلت مبکردم و ماااااااااااااااااااچ آبدار ازت میکردم.
بابایی هم اومد دست کشید هی بهت میگفت مبارکهههههههههههه
خلاصه فردا شب هم بابایی دست زد دید بله بغلی هم در اومده
یعنی دوتا تو دو روز....اولیش سمت راستی بعد چپی
البته اینم بگم خیلی کوشولو اصلا معلوم نیستن فقط با لمس کردن معلومه
انقدر دوست دارم رو دندونت دست بکشیم....
خلاصه روز 5شنبه 4 دی برات جشن دندونی گرفتیم..
خیلی یهویی شد اصلا امادگی نداشتم.شب قبلش یهویی به سر زد گفتم بگیرم
عکساشو تو ادامه مطلب میذارم
آش دندونی بود که مامانی درست کرد
ژله و الویه و کیک مرغ که خودم درستیدم
اینا هم خود جیگرت اونروز