حرفای یه مادر با پسرش

مادر شدن یعنی لذت یعنی گذشت.....

 یعنی چشیدن شیرین ترین ها..........

یعنی لبخند به لحظه های رشد تو.....

 یعنی در انتظار لبخند تو نشستن و با یک خنده ی زیبای تو تازه شدن و عمری دوباره گرفتن...

مادر یعنی اشک، اشکی که به پای تو بریزد، مادر یعنی شمع شمعی که در راه تو بسوزد.

مادر شدن یعنی در غم تو پا به پای تو گریستن......

 مادر یعنی همراه با چشمان باز و معصوم تو شب را به انتظار صبح نشستن.......

مادر یعنی گذشتن از خواب برای تماشای خواب زیبای تو....

 مادر یعنی در اوج درد به صدای اولین گریه تو شاد شدن....

پسر قشنگم

اومدم یه خورده از خاطرات این روزا بنویسممم..تا وقتی بزرگ شدی بیام بخونم و یادم بیاد این روزای خوب رو

تو الان 14 هفتته..یعنی حدودا سه ماه و نیم.....

دیروز جواب سونوگرافی و غربالگری و بردم نشون دکترم دادم و برای چکاپ ماهانه رفتم

دکترم همچنان با دیدن و خوندن جواب سونو و آزمایش ازت تعریف میکرد و میگفت ماشالله همه چیش عالیه.....همش میگفت خیلی خوبه...مامانی هم انقدر خوووووشحال شده بود که نگوووو..گفتم ما اینیم دیگه..

وزن و فشار مامانی و گرفت..بعد بهم گفت چرا لاغر شدی..گفتم اره دو کیلو لاغر شدم..برام شربت تقویتی نوشته گفته هر روز باید بخورمممم

یه دونه پمادم برام نوشت گفت از همین الان باید بزنی به شکمت تا ترک نخوره...حالا بابایی قراره برم برام بخره

دوباره یه ازمایش غربالگری سه ماه دوم نوشته..توی ماه اسفند باید برم

یه آزمایش دیگه هم برای نوشته باید ناشتا برم بدم.آزمایش دوران بارداری....

دوست دارمممممم مامانی